سعید رحمانی خضری، انبار در دومین ویدیو منتشر شده از خود، از داستان شکل گیری سرآوا و رشته استارتاپی ایران می گوید، روایت هایی پر از حسرت از دروغ ها و تهمت ها، در ادامه با اسکناس همراه باشید
به گزارش اسکناس، به نقل از استارتاپ 360، رحمانی که پیش از این با انتشار
نامههایی قول شکست سکوت خود را داده بود و به فشارهای امنیتی اشاره
میکرد، اکنون ویدیوی جدیدی را با عنوان «روایت سرآوا» منتشر کرده است. او
در این ویدیو از مسائلی پرده برمیدارد که تا به حال بیان نشده است و به
گفته خودش در مقابل تهمتهایی که به او، سرآوا و شرکتهای پورتفولیوی آن
تاکنون نسبت داده شده میایستد. در این ویدیو سهامداران اولیه و کنونی
سرآوا و همینطور میزان سهامشان در شرکت برای نخستین بار علنی میشود و به
اتهامات مطرح شده در مورد برخی از سهامداران، هیات مدیره و تیم مدیریت
سرآوا توسط شبکههای تلویزیونی ماهوارهای ایراناینترنشنال و صدای آمریکا
پاسخ داده میشود. در ادامه متن کامل این ویدیو را میخوانید:
سعید
رحمانی خضری، بنیانگذار و مدیرعامل سابق سرآوا یکی از شناختهشدهترین
افراد در حوزه استارتاپی ایران است و سرآوا را با اتکا به تجربه شخصی خودش
راهاندازی کرد. زمانی که ۱۷ ساله بود از کشور خارج شد و تحصیلاتش را در
رشته مهندسی برق و کامپیوتر در آمریکا ادامه داد. فوق لیسانساش را در حوزه
میکروالکترونیک از انگلیس گرفت و سپس همکاریاش را با آیبیام آغاز کرد.
رحمانی درباره تجربه همکاریاش با آیبیام میگوید: «در آن زمان همکاری با
IBM مانند همکاری با گوگل یا فیسبوک در این روزها بود. بعد از چند سال از
آیبیام استعفا دادم، به آمریکا بازگشتم و یک شرکت استارتاپی به نام
Pathlight Technology را در حوزه SAN (Storage Area Network) راهاندازی
کردم. پس از شش هفت سال این شرکت را از طریق ادغام با یک شرکت دیگر وارد
بازار بورس کردیم و پس از چند سال به لندن بازگشتم.»
او
درباره اولین تلاش خود برای انتقال تجربه استارتاپیاش به ایران بیان
میکند: «در حقیقت بعد از این تجربه، پس از ۲۵ سال (در سال ۱۳۸۳) برای
چندین ماه به ایران برگشتم. سعی کردم این بار یک تجربه جدیدی در ایران
ایجاد کنم که واقعا زیرساختهای اینترنتی وجود نداشت. برگشتم انگلیس و یک
تجربه کارآفرینی استارتاپیِ دیگر در انگلیس داشتم و کار در این حوزه را در
کشورهای مختلف از جمله هلند، چین و کانادا نیز تجربه کردم.»
بنیانگذار
و مدیرعامل سابق سرآوا در خصوص آغاز همکاریاش با نسپرس ادامه میدهد:
«بعد از اینکه مدیریت ارشد (EMBA) را در سه دانشگاه معتبر دنیا تمام کردم،
شروع به همکاری با شرکت نسپرس کردم. در پنج شش سال آخر همکاری با نسپرس و
قبل از اینکه استعفا بدهم و سرآوا را تاسیس کنم، تجارب خوبی را از طریق
شرکت نسپرس در سراسر دنیا کسب و فرصت پیدا کردم با موسسان شرکتهای
استارتاپی در اقصی نقاط جهان آشنایی داشته باشم.»
شکلگیری سرآوا در اوج تحریمها
سعید
رحمانی سال ۱۳۹۰ به ایران بازگشت؛ زمانی که یکی از مدیران ارشد شرکت نسپرس
بود که در سراسر دنیا و اکثرا در کشورهای در حال رشد از جمله در چین،
هندوستان، روسیه، اروپای شرقی، خاورمیانه، آمریکای لاتین و آفریقا در حوزه
اینترنت و ایکامرس سرمایهگذاری کرده بود.
اوایل
سال ۱۳۹۰ نسپرس علاقهمند شد که در ایران سرمایهگذاری کند. رحمانی
دراینباره توضیح میدهد: «من مسوولیت بررسی و تعریف طرح سرمایهگذاری در
حوزه اینترنت و تجارتالکترونیک در ایران را داشتم. این پروسه حدود یک سال
طول کشید. طرح کاملی را به کمک متخصصان نسپرس و متخصصان داخلی درآوردیم که
مبنای کار ما هم در آینده قرار گرفت.»
این
پروسه در دوران ریاستجمهوری محمود احمدینژاد در حال شکلگیری بود؛ در
سالهای ۱۳۹۰، ۱۳۹۱ و ۱۳۹۲ تحریمها در ایران به اوج خودش رسید و خیلی از
شرکتهای خارجی، تقریبا همهشان، در حال خروج از ایران بودند. حتی
شرکتهایی که در آن زمان در ایران بودند، به نحوی داشتند کارشان را پایان
میدادند.
او درباره تاثیر این
تحریمها میگوید: «در حقیقت برای اینکه یک شرکت جدید بیاید آنجا [ایران]
یک رپیوتیشنال ریسک (ریسک به خطر انداختن اعتبارش) بود. تحریمهای بانکی هم
به وجود آمدند و عملا تمام بانکها تحریم شدند و انتقال پول به داخل ایران
و از ایران به خارج از کانالهای رسمی بانکی قطع شد. ما تحقیق کرده بودیم و
سرمایهگذاری در حوزه کارآفرینی، در اینترنت و تجارتالکترونیک تحریم
نبود. اما همه این دلایل دست به دست هم داد و عملا نسپرس نتوانست
سرمایهگذاریاش را اجرایی کند.»
سعید
رحمانی در انتهای سال ۱۳۹۰ از شغلاش استعفا داد و با رضایت نسپرس هنگام
خروجاش، از تحقیقات و تجاربی که به دست آورده بود برای شکلگیری سرآوا
استفاده کرد. او درباره شکلگیری شرکت سرآوا توضیح میدهد: «سرآوا شرکتی
است که در ۱۸ مهر ۱۳۹۰ توسط من تاسیس شد. آن موقع من یک سهم به پدرم و یک
سهم به مادر دادم و بقیه سهام هم به اسم خودم بود و از آدرس خانه پدر و
مادرم استفاده کردم.»
مدیرعامل
سابق سرآوا میافزاید: «علت سهم دادن به پدر و مادرم این است که یک شرکت
سهامی خاص سه عضو لازم دارد و آدرس منزل پدر و مادرم تنها جایی بود که در
ایران داشتم.»
او درباره
انتخاب نام سرآوا توضیح میدهد: «آن زمان هنوز من در نسپرس بودم و شرکت
اسمش “نوین اندیشان سرآوا پارس” بود که مخففاش میشود: نسپارس که مثل
نسپرس تلفظ میشود؛ ولی وقتی که به جایی رسیدیم که این کار را من شخصا
ادامه دادم، برای اینکه تشابه اسمی ایجاد میشد، درست بود که اسم دیگری را
انتخاب کنیم. من “سرآوا” را که در حقیقت برگرفته از آوا اسم دخترم بود،
انتخاب کردم و از این به بعد معروف شدیم به سرآوا.»
جذب سرمایه اولیه از داخل با سقف ۱۵ درصدی سهامداری
رحمانی
با اشاره به اینکه یکی از اولین چالشهای این حوزه جذب سرمایهگذار بود
ادامه میدهد: «جذب سرمایه در آن شرایط باید داخلی میبود. سرمایه داخلی
باید جمع میشد؛ عملا سرآوا یک صندوق سرمایهگذاری ویسی بود که به آن
صندوق سرمایهگذاری خطرپذیر یا جسورانه در ایران میگفتند. جذب سرمایه
اولین کاری بود که ما باید انجام میدادیم و تجربه ویسی معمولا یک تجربه
محلی است؛ یعنی از سرمایه محلی شکل میگیرد. مثلا اگر در کالیفرنیا باشد،
از سرمایه محلی کالیفرنیا و شرکتهایی سرمایهگذاری میکنند که در
کالیفرنیا هستند یا در نیویورک؛ یا در انگلیس هستند یا غیره. محلی بودن
برای ویسیها یکی از نکاتی بود که رعایت میکردند و برای همین سرآوا عملا
تبدیل به یک شرکت سرمایهگذاری وی سی در ایران، مستقر در تهران شد.»
این
فرآیند نزدیک به یک سال طول کشید که تا ۹ مهر ماه سال ۱۳۹۱ سعید رحمانی
موفق به جذب سرمایه اولیه سرآوا شد. او با بیان اینکه در آن زمان هیچکس
حاضر نبود در چنین صنعتی سرمایهگذاری کند، میگوید: «شرایط تحریمها بسیار
بالا بود، تورم بود، ارزش پول داشت از بین میرفت، مسکن، طلا و دلار تنها
جایی بود که سرمایهگذارها حاضر بودند سرمایهگذاری کنند. قواعدی که ما در
سرآوا داشتیم، قواعدی بود که در توافقنامه سهامداران و اساسنامه و طبق
قوانین تجارت ایران و بینالمللی ما این شرایط سرآوا را ایجاد کردیم. من
میخواستم طبق این قواعد نه از یک یا دو سرمایهگذار، بلکه از ۱۰
سرمایهگذار جذب سرمایه کنم و هیچکس در این سرمایهگذاری بیشتر از ۱۵ درصد
سهم نداشته باشد؛ این از قواعدی است که در سرآوا از روز اول حک شد، تمام
سرمایهگذارها باید بخش خصوصی میبودند و هیچ کدام نباید تحریم میشدند.»
او
ادامه میدهد: «توانستیم در آن زمان این جذب سرمایه را واقعا با سختی زیاد
از ۹ سرمایهگذار با خود من انجام بدهیم؛ ۵ سرمایهگذار حقوقی که یعنی
شرکت بودند و چهار سرمایهگذار حقیقی؛ یعنی افراد بودند، از جمله من.»
رحمانی
با اشاره به اینکه به برخی از کسانی که سهامدار سرآوا بودهاند تهمتهای
ناروایی زده شده است، درباره سهامداران توضیح میدهد: «شرکتهای حقوقی که
آمدند، کاملا شرکتهای مستقل بودند و هیچ کدام وابستگی به هیچ نهادی
نداشتند و حاکمیتی و دولتی نبودند. تا جایی که توانستیم سعی کردیم که
شرکتهای مستقلی باشند که جزو تحریمها نیستند؛ این اساس سرآوا بود. دو
پرسش در اینجا به وجود میآید؛ اول اینکه سهامدارها و اعضای هیات مدیره
سرآوا چه کسانی هستند. اینها مطالبی است که اخیرا در کانال
ایراناینترنشنال و تا یک حدی هم در یک برنامه شبکه صدای آمریکا مطرح شده و
پرسش دوم اینکه چه سرمایهگذاریهایی سرآوا انجام داده است.»
رحمانی
درباره پرسش دوم یعنی سرمایهگذاریهای سرآوا عنوان میکند: «کل مبلغی که
ما در ۹ مهر ۱۳۹۱ قطعی کردیم و با سرمایهگذارانی که در آن مقطع توانستیم
در سرآوا بیاوریم (که همه بخش خصوصی بودند) ۲۵ میلیارد تومان بود. این تعهد
را هم برای سه سال گرفتیم، یعنی سالهای ۱۳۹۱، ۱۳۹۲ و ۱۳۹۳. هر زمان که
میخواستیم در استارتاپی سرمایهگذاری کنیم، به سهامداران درخواست میدادیم
سرمایه پرداخت میشد. یعنی عملا این ۲۵ میلیارد تومان در سه سال وارد
سرآوا شد؛ ۲۵ میلیارد تومانی که طبق نرخ متوسط آن سالها ۱۰ میلیون دلار هم
نمیشد.»
دیجیکالا در ابتدا یک شرکت با مسوولیت محدود بود
اولین
سرمایهگذاری سرآوا در شرکت دیجیکالا و در تاریخ ۲۷ اسفند ۱۳۹۱ نهایی شد.
او درباره آشناییاش با این شرکت میگوید: «من این شرکت و تیم حمید و سعید
را حداقل برای دو سال تا آن موقع میشناختم. چون سرمایهگذاری ما در
دیجیکالا در ۲۷ اسفند ۱۳۹۱ اتفاق افتاد، یعنی آخرین روزهای ۱۳۹۱، البته
عملا سال ۱۳۹۲ به بعد بود. از سال ۱۳۹۰ وقتی با نسپرس بودم و سال ۱۳۹۱ که
مستقل کار میکردم، یک میز کوچک کنار میز بچهها [در دیجیکالا] داشتم و از
آنجا کار میکردم. میدانستم این شرکت سال ۱۳۸۵ توسط حمید و سعید شکل
گرفته بود؛ دو کارآفرین واقعا سختکوش که یکی ماشیناش را فروخته بود و
دیگری مبلغ مراسم ازدواجاش را جمع کرده و برای این کار گذاشته بود.»
رحمانی
درباره دیجیکالا میافزاید: «از آن سالی که شرکت را شکل داده بودند تا
آخر ۱۳۹۱، تقریبا هر سال به صورت متوسط بالای ۱۶۰ درصد رشد داشتند. بین
سالهای ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۱، یعنی از وقتی که فعالیت شرکت دیجیکالا شروع میشود،
این فعالیت در یک شرکت با مسوولیت محدود اتفاق میافتد که برای آن دوران
مناسب بود چون دو تا سهامدار داشت؛ یعنی موسسان شرکت. وقتی که ما
میخواستیم سرمایهگذاری کنیم درخواست کردیم که شرکت سهامی خاص ایجاد شود،
چراکه شرکت سهامی خاص برای سهامدارهای متعدد مناسبتر است و برای ورود به
بورس سهامی خاص تبدیل میشود به سهامی عام.»
او
ضمن اشاره به اینکه از ابتدا هدف دیجیکالا این بوده که وارد بورس شود،
میگوید: «از روز اول ما قصد داشتیم که شرکت شفاف باشد؛ یعنی حساب و
کتابهایش کاملا شفاف باشد، گزارش داده شود و بتواند در نهایت وارد بورس
بشود. منظورم از بورس یعنی بورس ایران و حتی هدف ما این بود که به منطقه و
حتی خارج از منطقه در اروپا یا غیره نیز وارد بورس شود؛ برای همین شفافیت
برای ما خیلی مهم بود. علیرغم دروغپردازیهایی که در کانال
ایراناینترنشنال شده که به تیم دیجیکالا تهمت میزنند مبنی بر اینکه این
شرکت تا قبل از سال ۱۳۹۲ که سرآوا آمد و سرمایهگذاری کرد، وجود نداشت. در
واقع این شرکت وجود داشت و یک شرکت با مسوولیت محدود بود و بعد از آن هم به
اسم نوآوران فنآوازه ادامه داد. نوآوران فنآوازه از آن سال تا الان کارش
را ادامه داده که شرکت اصلی دیجیکالا است و تجارتالکترونیک در آن قرار
دارد. در حال حاضر دیجیکالا چندین شرکت دیگر هم دارد که اینها همهشان زیر
هلدینگ دیجیکالا کار میکنند.»
اولین سرمایهگذاری در دیجیکالا ۵ میلیون دلار بود، نه ۱۰۰ میلیون دلار!
او
درباره ادعای کانال ایراناینترنشنال مبنی بر اینکه سال ۱۳۹۲ سعید رحمانی
۱۰۰ میلیون دلار از یک شرکت هلندی وارد دیجیکالا میکند و از آن موقع به
بعد دیجیکالا شروع به رشد میکند، توضیح میدهد: «کل مبلغی که ما در
دیجیکالا تعهد سرمایهگذاری دادیم، کمتر از ۱۳ میلیارد تومان بود؛ یعنی ۵
میلیون دلار، آن هم برای چند سال آینده. بنابراین باز این چیزی که در کانال
ایراناینترنشنال مطرح میشود واقعا هجویات و دروغ است. دروغی که اگر یک
لحظه کسی وقت میگذاشت میتوانست صحت و سقمش را مشخص کند. میتوانستند از
من که لندن هستم سوال یا تحقیق کنند، اما این کار را نکردند. در آن زمان،
سرآوا ۵۱ درصد سهام دیجیکالا را گرفت و میتوانست ۳ عضو هیات مدیره
دیجیکالا را تعیین کند.» سعید رحمانی همچنان مطرح میکند که شرکت
سرمایهگذاری هلندی IIIC در سال ۱۳۹۴ تاسیس شد و علیرغم ادعای کانال
ایراناینترنشنال در سال ۱۳۹۲ اصلا وجود خارجی نداشت! کل مبلغ سرمایهگذاری
سرآوا در دیجیکالا در سال ۱۳۹۲، حدود ۱۳ میلیارد تومان معادل ۵ میلیون
دلار به نرخ آن روز بود.
آیا سرآوا دیجیکالا را کنترل میکند؟
موسس
و مدیرعامل سابق سرآوا در خصوص این ادعا که دیجیکالا تحت کنترل سرآوا
است، بیان میکند: «عملا در طول زمان سهام سرآوا در دیجیکالا تقلیل پیدا
کرد. یعنی ۲۷ اسفند ۱۳۹۱ که سرآوا ۵۱ درصد سهام دیجیکالا را داشت، در ۱
بهمن ۱۳۹۶ این سهام سرآوا به ۲۸.۶ درصد رسید. ۲۰ مهر ۱۳۹۹، ۲۶.۴ درصد و در
حال حاضر هم ۲۵.۶۴ درصد است. یعنی سرآوا کلا هیچ کنترلی بر دیجیکالا ندارد
و فقط یک عضو هیات مدیره آن را میتواند تعیین کند.»
به
گفته رحمانی در این ویدیو یعنی «روایت سرآوا»، روشنسازی میشود که
سرمایهگذاری شرکت IIIC (تریپل آیسی) در سرآوا که در ۸ بهمن ۱۳۹۴ نهایی
شد، با رعایت قوانین بینالمللی و داخلی صورت پذیرفت و از طریق سیستم بانکی
در سال ۱۳۹۵ از اروپا به ایران منتقل گردید. اگرچه در آغاز سهامداری سرآوا
و IIIC مشابه بودند، ولی از ۴ شهریور ۱۳۹۸ به صورت کامل از هم جدا شدند و
ساختار سهامداری کاملا تغییر کرد. این موضوع در ویدیوی بعدی جذب سرمایه
خارجی به صورت کامل توضیح داده میشود.
سعید
رحمانی میافزاید: «کنترل داشتن در یک شرکت بحث خیلی روشنی است. طبق قانون
تجارت شما اگر ۳۳.۴ درصد یک شرکت را داشته باشید، در واقع بالای ۳۴ درصد،
به عنوان سهامدار میتوانید یک سری از تصمیمات مهم را بلاک کنید، مثل
تصمیم انحلال شرکت. ۵۱ درصد (۵۰ درصد به علاوه یک سهم) اگر سهم داشته باشید
کنترل دارید، که آن ۵۱ درصد در مورد دیجیکالا همانطور که گفتم، توسط
سرآوا به ۲۵ درصد تقلیل پیدا کرده است. اگر ۶۷ درصد داشته باشید عملا کنترل
کامل شرکت را دارید و حتی میتوانید افزایش سرمایه را کنترل کنید. به همین
دلیل، این ادعایی که سرآوا، دیجیکالا را کنترل میکند کاملا واهی و دروغ
است.»
سرمایهگذاری دوم در کافهبازار
رحمانی
درباره سرمایهگذاریهای بعدی سرآوا میگوید: «سرآوا در طول زمان در چندین
شرکت دیگر سرمایهگذاری کرد؛ تعداد این شرکتها به ۲۰ تا ۳۰ شرکت رسید،
ولی همه این شرکتها نتوانستند به فعالیتشان ادامه دهند. بیشترشان ادامه
فعالیت ندادند و موفق نبودند. بعضیهایشان عملا در طول زمان سهامشان به
کارآفرینان منتقل شد؛ یک رشد متوسط داشتند و سرآوا (به عنوان سهامدار) از
آنها خارج شد. بعضی دیگر هم تبدیل شدند به برندهای خیلی موفق که الان
اسمهایشان را میشنویم.»
او
با اشاره به اینکه دومین سرمایهگذاری سرآوا در شرکت کافهبازار بود، توضیح
میدهد: «واقعا مبلغ ناچیزی سرمایهگذاری کردیم. شرکت کافهبازار که بعدا
دیوار یکی از اپهای آن بود که حتی از خود بازار بزرگتر شد و کافهبازار
در طول ۱۰ سال به هلدینگ هزاردستان تبدیل شد.» رحمانی ادامه میدهد: «آن
موقع من با حسام و تیماش آشنا شدم. واقعا کار را با چهار پنج نفر از
بچههای مهندسیِ دانشگاه شریف شروع کردند و گسترش دادند و چند صد مهندس فنی
اپهای مختلف روی این پلتفرم میساختند که یک تحول عالی بود.»
سرآوا نه از وس سرمایه گرفت و نه در آن سرمایهگذاری کرد
او
درباره علت سرمایهگذاری نکردن سرآوا در وَس بیان میکند: «بر خلاف چیزی
که گاهی اوقات از سوی متخصصان سوال میشود، سرآوا هیچوقت در وَس (VAS)
سرمایهگذاری نکرد که آن هم آگاهانه بود. سرمایهگذاری نکردن ما به این علت
بود که من شخصا از دورانی که با نسپرس بودم یاد گرفته بودم که این فرصت در
همه کشورها به وجود میآید و یک فرصت گذرا است و واقعا سرمایهگذاری دراز
مدت نیست. ما دنبال سرمایهگذاری دراز مدت بودیم که ارزش ایجاد کند و
کارآفرینها پشتِ آن باشند. این کارآفرینها عملا خلق ارزش را انجام
میدهند. سرمایهگذاری وس از این نوع نبود و ما هم هیچ وقت در آن
سرمایهگذاری نکردیم.»
رحمانی
درباره فاش نکردن نام سرمایهگذاران میگوید: «اینکه صندوقهای
سرمایهگذاری اسم سهامداران و سرمایهگذارانشان را نمیگویند، یک رسم در
دنیا است؛ چراکه واقعا نسبت به این مساله که حریم خصوصی این افراد و این
سرمایهگذاران را رعایت کنند، مسوولیت دارند. البته درباره سرآوا آنقدر
دیگر گفته شده که اسم سهامداران سرآوا را همه میدانند. در دورانی که این
جذب سرمایه را ما کردیم، سال ۱۳۹۱ و غیره، اصلا وسی در کار نبود که این
سهامداران مثلا پول و سرمایه وس را به سرآوا بیاورند. برای همین در سرآوا و
جاهای دیگر واقعا چنین سرمایههایی وجود ندارد.»
بنیانگذار
سرآوا درباره سرمایهگذاری بعدی این استارتاپ توضیح میدهد:
«سرمایهگذاریِ بعدی ما در اِینتورک بود که شایان شلیله راه انداخته بود.
چندین سال واقعا با هم کار کردیم و شرکت خیلی رشد کرد. تیم از ۱ نفر، ۲ نفر
و ۳ نفر به ۳۰، ۴۰ و ۵۰ نفر رسید. در آن شرایط به خاطر تحریمها هیچ روشی
برای تبلیغات مجازی وجود نداشت، برای همین اینتورک یک پلتفرم بسیار عالی
بود و حتی تبدیل به یک هلدینگ به نام PPG شد. ولی با باز شدن بازارهای
بینالمللی بعد از سال ۱۳۹۴، ۱۳۹۵ و آمدن گوگل ادز و غیره واقعا شرایط برای
تبلیغات داخلی تغییر کرد. چندین بار هم اینتورک تغییر استراتژی داد، در
حوزههای مختلف رفت، اما به دلایل مختلف در نهایت نتوانستیم ادامه فعالیت
بدهیم و شکست اگر خوردیم با هم شکست خوردیم. مسوولیتش همانقدر با کارآفرین
است که با ما به عنوان سرمایهگذاران اولیه بوده. اگر هم پیروز شدیم با هم
پیروز شدیم. شکست بخشی از تجربه ما بوده و مبالغ کمی نبوده که ما شکست
خوردیم و از دست دادیم.»
او در
خصوص سرمایهگذاری دیگر سرآوا عنوان میکند: «سرمایهگذاری بعدی ما در
آواتک با محسن ملایری بود؛ راهاندازی اولین شتابدهنده کشور که یک رسمی را
پایه گذاشت که شتابدهندههای دیگر پشت سرش آمدند. از سوی آواتک شرکتهای
بسیار خوبی شکل گرفتند و بعضیهایشان موفق شدند و بعضیهایشان موفق نشدند.
از جمله آنها ریحون سهیل علوی است که الان یک پادکست دارد و خیلیها از
این طریق او را میشناسند. ما از آن جا با هم آشنا شدیم و با هم باز تجاربِ
درسآموختههای زیادی داریم که هیچ وقت فراموش نخواهیم کرد.»
رحمانی
با بیان اینکه شتابدهنده بعدی شزان بود که با رضا کلانترینژاد
راهاندازی شد، میافزاید: «در حوزه NBIC، علوم همگرا، واقعا آغاز کننده
این مساله در ایران بود که میشود در حوزههای عمیقتر تکنولوژی و نوآوری و
اختراعات وارد شد و اینها را هم تبدیل به استارتاپهای موفق کرد. بعدا
آواتک، شزان و چند شرکت دیگر با هم ادغام شدند و شرکت همآوا یا “کارخانه
نوآوری همآوا” را ایجاد کردند که الان بزرگترین مرکز نوآوری در کشور است و
شاید فعالترین مرکز. کارخانه قدیمی تولید الکترود جوش را تبدیل کردیم به
مرکزی که واقعا از صنعت ۷۰، ۸۰ سال پیش که از صنعتهای پیشرو کشور بود،
تبدیل شد به محلی که نیروهای انسانی استارتاپهایشان را راه میانداختند.
این سرمایهگذاریها در دهها شرکت دیگر ادامه پیدا کرد.»
سرآوا تحت فشار بود و از اوایل سال ۹۸ هیچ سرمایهگذاری جدیدی نداشته است
سعید
رحمانی با تکیه بر اینکه سرآوا الان در هیچ کدام از شرکتهای پورتفولیواش
کنترل ندارد، شرح میدهد: «سرآوا در دیجیکالا ۲۵ درصد سهام دارد. در
کافهبازار ۱۲ درصد، علیبابا ۷ درصد (در تاریخ ۲۳ مهر ۱۴۰۱ سرآوا سهام خود
در علیبابا را به تیم کارآفرین فروخت و منتقل کرد)، الوپیک ۸ درصد،
تخفیفان ۸ درصد و اینتورک (گروه PPG) که در حال انحلال است. تنها جایی که
سهامش کمی بالاتر است، همآوا است با ۴۹ درصد؛ آن هم به این خاطر بوده که
در این حوزه جذب سرمایه کردن سخت است و هر کسی حاضر نبوده در این حوزههای
کارآفرینی و استارتاپی و شتابدهندگی و غیره سرمایهگذاری کند. همیشه در پی
این بودیم که سهامداران جدید بیایند در کنار هم قرار بگیریم و مطمئن هستم
این ادامه پیدا خواهد کرد.»
سعید
رحمانی درباره جلوگیری از ادامه فعالیت سرآوا میگوید: «واقعیت این است که
سرآوا از اوایل سال ۱۳۹۸ عملا سرمایهگذاریِ جدیدی نداشته و حتی آن موقع
که من بودم یعنی سال ۱۳۹۷، انواع و اقسام فشارها روی ما بود که
سرمایهگذاری جدید نکنیم. یعنی سرآوا بزرگتر نشود و محدود و کوچک بماند.»
رحمانی
ادامه میدهد: «ما همیشه فلسفهمان این بود که با بقیه سرمایهگذاری کنیم،
هیچ وقت کنترل هیچ شرکتی را نداشته باشیم و شرکت تحت کنترل خود کارآفرینان
بماند. جذب سرمایه در طول زمان سرمایه یا سهام سرآوا را در این شرکتها
کمتر کرد که آن هم طبیعی است. ولی سرآوا واقعا تحت فشار بود. از ۳۰ تیر ماه
۱۳۹۸ که من از مدیریت و هیات مدیره سرآوا کنارهگیری کردم، دیگر
سرمایهگذاری جدیدی سرآوا نکرده و هر چه بوده همان بوده که در بین سالهای
مثلا ۱۳۹۱ تا ۱۳۹۷ ما انجام دادیم.»
یک تئوری توطئه: حاکمیتی بودن سرآوا
بنیانگذار
سرآوا درباره سهامداران و اعضای هیات مدیره این شرکت میگوید:
«گزارشهایی که در رسانههای فارسی زبان مثل ایراناینترنشنال مطرح شده،
ادعا میکنند که سرآوا حاکمیتی است و برای این موضوع دو یا سه شاهد
میآورند یا ردپا پیدا میکنند. در گزارش اخیر صدای آمریکا هم دو سه مورد
ارایه میشود تا ادعا کنند که سرآوا به نحوی اصالت ندارد و خصوصی نیست و
حاکمیتی است. اینها غیر از دروغپردازی چیز دیگری نیست.»
پرویز عقیلی کرمانی، عضو شبکه تغییر یا رد پای حاکمیت!
رحمانی
ادامه داد: «اولین رد پایی که ایراناینترنشنال مطرح میکند، حضور دکتر
پرویز عقیلی کرمانی در هیات مدیره سرآوا است که ایشان وقتی که سرآوا شکل
گرفت، در ۹ مهر ماه ۱۳۹۱ برای یک سال عضو هیات مدیره سرآوا بودند. ایشان
هیچ وقت سهمی غیر از یک تک سهم در سرآوا نداشتند و آن تک سهم هم برای این
است که طبق قانون تجارت برای اینکه کسی که عضو هیات مدیره باشد باید حداقل
یک تک سهم داشته باشد و الان هم سهمی در سرآوا ندارند. هیچ وقت کنترلی در
سرآوا نداشتند و یا حق و حقوق ویژهای؛ ولی آن سال قبلش از بانک کارآفرین
استعفا داده و کنارهگیری کرده بودند. یکی از شواهدی که اینها میآورند این
است که دکتر عقیلی در بانک کارآفرین است و این بانک متعلق به ستاد فرمان
اجرایی است، پس سرآوا حاکمیتی است. ایشان آن موقع از آن جا استعفا داده
بودند، هیچ نقشی در آن جا نداشتند و در حال شکل دادنِ بانک خاورمیانه
بودند. از نظر شخصیت و احترامی که برای ایشان در صنعت بانکداری دارند، هر
کسی بخواهد میتواند تحقیق کند.»
رحمانی
افزود: «ایشان به امانتداری و سختگیری و رعایت قوانین ضد پولشویی یا
قوانین دیگر داخلی و بینالمللی شهره خاصی دارند. واقعا در آن دوران
درخواستی که من از ایشان کردم که عضو هیات مدیره باشند برای این بود که
شرکت سرآوا تازه تاسیس بود و میخواست جذب سرمایه کند. من تازه از خارج
آمده بودم و لازم داشتیم که با وجودِ چنین افرادی این اعتبار و اعتماد در
سرمایهگذاری به وجود بیاید.»
شرکت تدبیرگران فردای امید متعلق به ۲۴ هزار کارمند و بازنشسته بانک تجارت است
سعید
رحمانی درباره ادعای مطرح شده دیگر توضیح میدهد: «نکته دومی که مطرح
میکنند شرکت تدبیرگران فردای امید است. این شرکت ۱۰ سال پیش متعلق به ۲۲
هزار کارمند بود. الان متعلق به ۲۴ هزار کارمند و افراد بازنشسته بانک
تجارت است و زیر ۱۵ درصد در سرآوا سهم دارد؛ عملا سهم این شرکت در سرآوا در
حال حاضر ۱۴.۳۳ درصد است و زمانی هم که شروع کرد ۱۵ درصد بود. این به آن
معنی است که اگر سود سهامی در سرآوا تقسیم شود، عملا این سود به ۲۴۰۰۰
کارمند و افراد بازنشسته بانک تجارت میرسد که این همیشه باعث افتخار ما
بوده. سهامداران دیگر سرآوا هم اکثرا شبیه این هستند. مثلا توسعه صنعتی
ایران شرکت سهامی عام در بورس است که بالاترین تعداد سهامدار در بورس
ایران را دارد، یعنی رکورددار این مساله است. برای شروع ۱۵ درصد سهام داشت،
اما الان ۱۲.۵۴ درصد سهام دارد. باز اگر سودی در سرآوا تقسیم شود، به صدها
هزار نفر سهامدار به صورت مستقیم یا غیرمستقیم این شرکت میرسد. شرکتهای
دیگری که در سرآوا سهم دارند هم بخش خصوصی هستند؛ شرکت نیک اندیشان آوای
پویا ۵.۴ درصد سهام دارد که متعلق به تیم خود سرآوا و در واقع سهام تشویقی
است. سهامدار دیگر مدیریت سرمایه آرمان روشن ارگ است که بخش خصوصی است و
۱۰ درصد سهام دارد. بقیه سهامداران حقوقی مثلا ۰.۶ درصد یا ۵ درصد یا ۴
درصد دارند. یکی از این شرکتها شرکت کاردان است که برای شروع اصلا سهمی
نداشت و بعدا سهماش نزدیک به ۱۵ درصد رسید. الان سهامِ آن منتقل شده به
شرکتهایی که در حقیقت در آن سرمایهگذاری کرده بودند.»
هم صدایی صدای آمریکا با صدای امنیتیهای افراطی
رحمانی
در تشریح گزارشهای مطرح شده درباره سرمایهگذاران سرآوا توضیح میدهد:
«یکی دیگر از گزارشهایی که بیرون آمده در رابطه با علی کلاهی صمدی است که
در گزارش برنامه صفحه آخر شبکه صدای آمریکا گفتهاند ایشان یکی از
سرمایهگذاران یا سهامداران سرآوا است که مشکوک است، چون برادرزاده
محمدرضا کلاهی صمدی است که عامل بمبگذاری در دفتر حزب جمهوری اسلامی بوده و
به گفته این خبرگزاریِ صدای آمریکا هشت سال پیش در هلند ترور شده و چون
ایشان با عمویش نسبت دارد، پس مشکوک است. در صورتی که واقعیت این است که
وقتی این اتفاق افتاده، علی کلاهی هفت سالش بوده و وقتی هم که در سرآوا
سرمایهگذاری میکند، او را به عنوان یک کارآفرین شناختم؛ شخصی که پدرش را
در سن خیلی کمی از دست میدهد و مجبور میشود در سن بیست و خردهای سالگی
برگردد و شرکت خانوادگیشان را از شرایط سختی که در آن بود نجات و توسعه
دهد. او توانسته به عنوان یک کارآفرین توانایی خودش را ثابت کند. او تصمیم
گرفت سال ۱۳۹۱ سرمایهگذاری کند، با مبلغی هرچند کم ولی جزو آن ۹ نفری بود
که در بخش استارتاپی کشور سرمایهگذاری کردند و حاضر شد این ریسک را
بپذیرد، به جای اینکه آن سرمایه را به طلا و دلار و مسکن تبدیل کند.»
رحمانی
میافزاید: «این بحثهایی که صدای آمریکا مطرح میکند عملا همصدا با
فشارهایی امنیتی است که ما در این سالها داشتیم که چرا ایشان سهامدار
سرآوا است. من به تک تک سرمایهگذاران و سهامداران سرآوا که ۱۰ سال پیش
سرمایهگذاری کردند، احترام میگذارم و از آنها تشکر میکنم که این کار را
کردند.»
رحمانی
درباره نام یکی دیگر از افرادی که در رسانههای فارسیزبان مطرح شده،
میگوید: «یکی دیگر از این سهامداران که اسمش در گزارش صدای آمریکا گفته
شده، بهاالدین سادات تهرانی است که خانوادهاش برند استارلایت را قبل از
انقلاب داشتند. خانواده مادریاش کفش بلا را داشتند و مسوولیت افتخار این
کارها با خانوادهها است؛ افتخارش و نه مسوولیتش با آقای بها سادات تهرانی
است. ایشان یک آدم محترم، انساندوست و کارآفرین است که شرکت خودش را در
ایران شکل داده و از این طریق توانسته به عنوان یک کارآفرین در شرایطی باشد
که در سال ۱۳۹۱ در سرآوا سرمایهگذاری میکند. اینکه به ایشان تهمت بزنیم
یا تحت فشار امنیتی یا دروغپردازیهای امثال صدای آمریکا قرار بگیرد به
خاطر وابستگی خانوادگیاش یا سرمایهگذاری در سرآوا واقعا کار نادرست و
بیارزشی است.»
او ادامه
میدهد: «نفر دیگری که به او اشاره میشود، محسن جلالپور است. آقای
جلالپور هم از سرمایهگذاران سرآوا هستند. یک دوره کمتر از یک ساله، بین
تیر ماه تا بهمن ماه ۱۳۹۸، رسما عضو هیات مدیره بودند که پس از یک ماه از
انتخابشان مجبور شدند استعفا بدهند. ایشان ریاست اتاق بازرگانی و صنایع و
معادن استان تهران را حدود یک سال داشتند که یکی از نهادهای بخش خصوصی است
که از صنعتگران و بخش خصوصی حمایت میکند. طبق گفته صدای آمریکا چون اهل
کرمان هستند پس یعنی وابسته به حاکمیت هستند. واقعا این دروغپردازیها و
این تهمت زدنها نادرست است.»
رحمانی
درباره نام افراد دیگر توضیح میدهد: «از دکتر سعید باجلان نام بردند که
ایشان دکترای اقتصاد دانشگاه تهران را دارد و عضو هیات علمی است و میگویند
ایشان مثلا در بانک تجارت کار کرده. ایشان به صورت غیرمستقیم و ساعتی از
دورانی که فوقلیسانس داشتند میگرفتند در اداره مطالعات و ریسک کمک کردند و
به عنوان یک مشاور، حقوق ساعتی گرفتند. آقای وحید نصابی نیز که عضو هیات
مدیره سرآوا هستند؛ در شرکت سرمایهگذاری مسکن بانک تجارت کار کردند. اگر
ما چنین برداشتی را داشته باشیم، هر کسی که در ایران در اقتصادی که ۷۰، ۸۰
درصد اقتصادش دولتی است کار کرده باشد، به یک نحوی برای یک شرکت دولتی یا
وابسته دولتی بوده؛ برای همین ما هیچ وقت نمیتوانیم با هیچ فردی در ایران
کار کنیم.»
کاردان، از مجید زمانی تا احمد فیاضبخش
او
درباره بخش دیگر گزارش ایراناینترنشنال که به نام احمد فیاضبخش اشاره
شده، میگوید: «او بین سال ۱۳۹۶ و ۱۳۹۷ برای دو سال عضو هیات مدیره سرآوا
به نمایندگی از شرکت کاردان بود. کاردان توسط مجید زمانی بنیان گذاشته شد.
مجید زمانی فوقلیسانساش را در رشته اقتصاد از دانشگاه واشنگتن گرفت و بعد
از چند سال تجربه در بانک جهانی به ایران بازگشت و یکی از اولین شرکتهای
تامین سرمایه ایران را به نام کاردان راهاندازی کرد. برای چند سال اول
کاردان به عنوان یک شرکت حقوقی، یک نماینده میتوانست به هیات مدیره سرآوا
معرفی کند، کلا ۱۵ درصد سهام داشت و این سهام در طول زمان تقلیل پیدا کرد.
نماینده شرکت کاردان آقای مجید زمانی تا انتهای سال ۱۳۹۵ بود که آقای زمانی
از کاردان استعفا داد و کنارهگیری کرد تا یک بانک تامین سرمایه جدید
راهاندازی کند. در این زمان بود که تامین سرمایه کاردان، آقای احمد
فیاضبخش را به نمایندگی معرفی کرد.»
رحمانی
با اشاره به اینکه موقعی که کاردان شکل گرفت از سه بانک تجارت، سامان و
خاورمیانه سرمایهگذاری جذب کرد، ادامه میدهد: «کاردان یک شرکت تحریم شده
نبود، چراکه در اوج این دورانی که داریم صحبت میکنیم ما سرمایه خارجی جذب
کردیم. سرمایه خارجی که از طریق IIIC و سرآوا به داخل آمد، در آن زمان هیچ
کدام بانکها تحریم نبودند. هیچ شرکتی در سرآوا کنترل نداشت و هیچ کسی
بیشتر از ۱۵ درصد سهم و شرایط کنترلی یا حقوق ویژهای نداشت. برای همین
سرآوا هیچ وقت در معرض تهدید تحریم نبود. هیچ وقت هم تحت کنترل هیچ سازمان
دولتی یا غیردولتی نبوده است.» رحمانی تاکید کرد: «سرآوا هیچ وقت تحریم
نبوده و در معرض تحریم نیز قرار نداشته است. سرآوا هیچ وقت حاکمیتی نبوده و
هیچکس در سرآوا بالای ۱۵ درصد سهام نداشته و سرآوا هیچگاه در کنترل
حاکمیت نبوده است.»
مدیرعامل
سابق سرآوا میافزاید: «دلایلی هم که تا اینجا در موردشان صحبت کردیم هیچ
کدام حاکمیتی بودن سرآوا را نه تنها اثبات نمیکند، بلکه برعکس نشان میدهد
که سرآوا همچنان از ۱۰ سال پیش که شکل گرفته تا الان مستقل باقی مانده
است. اگر گزارش ایراناینترنشنال را نگاه کنید در حقیقت اسم هفت نفر را
نشان میدهد که سه تا از این هفت نفر خارجی هستند و هر سه اینها هر
کدامشان بنیانگذار یکی از شرکتهای سرمایهگذاری هستند. در آن زمان من
خودم عضو هیات مدیره سرآوا بودم که با احتساب شخص من میشود ۴ نفر. دو نفر
دیگر عضو هیات مدیره در سرآوا داشتیم که نماینده حقیقی یا حقوقی
سرمایهگذاران داخلی بودند. نماینده هفتم هم نماینده کاردان بود.»
بنیانگذار
سرآوا با اشاره به فشارهای شدید امنیتی در آن زمان، توضیح میدهد: «آنقدر
فشارهای امنیتی زیاد بود که میگفتند چون هیات مدیره سرآوا انگلیسی صحبت
میکنند، انواع و اقسام تهمتها را به ما میزدند. در آن زمان که کاردان
احمد فیاضبخش را که کارمند بازنشسته دولتی بود، معرفی کرد، ایده بدی به
نظر نمیرسید. ما شفاف بودیم و هیچ چیزی برای پنهان کردن نداشتیم. ولی دو
سال بعد وقتی مجمع ۳۰ تیر ۱۳۹۸ برگزار شد، در آن زمان من و تعداد دیگری از
سهامداران به این نتیجه رسیدیم تبعاتی که حضور این شخص در هیات مدیره
سرآوا دارد به نفع شرکتهای زیرمجموعه و خود سرآوا نیست. به همین علت از آن
به بعد ما هیچ همکاری با آقای فیاضبخش نداشتیم. ایشان هیچ سهامی در سرآوا
و شرکتهای زیرمجموعهای که من میدانم ندارد و حق ویژهای هم در آن
دوران نداشته است. من از صحت و سقم فعالیتهایی که گفتند ایشان داشته، هیچ
وقت اطلاعی نداشتهام، اما ایشان هیچ کنترلی در سرآوا نداشته و دلایلی که
ذکر میکنند برای اینکه سرآوا حاکمیتی است کاملا بیپایه است.»
رحمانی اتهامات امنیتی را صریحا تکذیب کرد
رحمانی
درباره مسائل مطرح شده در خصوص مدیریت سرآوا میگوید: «تیرماه ۱۳۹۸ در اثر
فشارهای نهادهای امنیتی متفاوت در داخل کشور تصمیم به کنارهگیری از
مدیریت سرآوا و عضویت هیات مدیرهاش گرفتم. البته گزارش ایراناینترنشنال
به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان میگوید من از ایران متواری شدم یا فرار
کردم! من قبلا هم توضیح دادم هیچ وقت از ایران فرار نکردم و متواری نشدم.
من تحت فشارهای بسیار زیادی قرار گرفتم که در آن شرایط واقعا از نظر شخصی و
از نظر سرآوا و شرکتهای سرمایهپذیر پورتفوی سرآوا امکان همکاری برای من
بسیار سخت شد. ولی اخیرا متوجه شدهام، در عرض یک سال گذشته عملا بدون
اینکه هیچ حکم قضایی برای من صادر شده باشد، ممنوعالورود به ایران هستم و
در حقیقت شاید بهتر است بگویم تبعید هستم! این اتفاق فقط بر اساس تهمتهای
افراد خاصی از بخش امنیتی مطرح شده که کاملا بیپایه و اساس است.»
فشارها و دخالتهای امنیتی فعالیت سرآوا را مختل کرد!
سعید
رحمانی درباره هیات مدیره جدید سرآوا عنوان میکند: «زمانی که من در ۳۰
تیر ماه ۱۳۹۸استعفا دادم، یک هیات مدیره جدید با ۷ عضو انتخاب شد. علی
سمساریلر که قائم مقام من بود، به عنوان مدیرعامل شرکت انتخاب شد، ولی نه
این هیات مدیره و نه مدیریتِ عاملی علی سمساریلر بیشتر از ۶ یا ۷ ماه به
درازا نکشید. بهمن آن سال دوباره مجمع برگزار شد و تغییرات مجدد انجام شد.
همه اینها باز به خاطر فشارهای امنیتی بود. دلیل فشارهایی که در رابطه با
علی سمساریلر مطرح میکردند، این بود که ایشان یک رابطه سببی خانوادگیِ
نسبتا دور با من داشت. به این خاطر، مجبور شدیم از ایشان که بالاترین
صلاحیت را بعد از من داشت و میتوانست سرآوا را مدیریت کند، خواهش کنیم که
کنارهگیری کند، چراکه فشارها به مرحلهای رسیده بود که غیرقابل تحمل شده
بود. اعضای هیات مدیره هم بعضیهایشان تحت فشارهای امنیتی کنارهگیری
کردند و یک هیات مدیره جدید انتخاب شد.» به گفته رحمانی در مقطعی اجبار
کردند که اعضای هیات مدیره سرآوا تایید صلاحیت بشوند؛ علیرغم اینکه چند نفر
از افراد معتمد و منتخب سهامداران رد صلاحیت شدند، کماکان سهامداران با
اتکا بر قانون تجارت اعضای هیات مدیره را انتخاب کردند.
رحمانی
ادامه داد: «بعد از علی سمساریلر، در ۷ بهمن ۱۳۹۸، علی فیاضبخش به
مدیرعاملی انتخاب شد بعد از اینکه هیات مدیره ۵ نفره انتخاب شدند. علی
فیاضبخش پیشتر در سال ۱۳۹۵ به سرآوا پیوسته بود. وقتی از شرکت
سرمایهگذاری نور دنا کنارهگیری کرد و قرارداد همکاری با سرآوا را بست،
مانند همه بچههای دیگری که در سرآوا بودند، همه مسوولیتهای دیگرش را در
طول سال ۱۳۹۶ قطع کرد. از آن به بعد در هیچ شرکتی فعالیت نداشته و هیچ
مسوولیت دیگری در هیچ هیات مدیره دیگری نداشته است.»
مدیرعامل
سابق سرآوا با بیان اینکه هرگز حاضر نشدم افراد را بر اساس نام
خانوادگیشان قضاوت کنم یا تحت فشار و تهمت و غیره کار را ادامه ندهم،
میگوید: «به خاطر نام خانوادگیِ آقای کلاهی، به خاطر نام خانوادگیِ آقای
تهرانی، به خاطر نام خانوادگیِ آقای سمساریلر، به خاطر نام خانوادگیِ خود
من؛ همه باید تحت فشار باشند و همه ما باید ارزشهای انسانیمان را زیر پا
بگذاریم؟ اگر ما میخواستیم این چنین برخورد کنم و ارزشهای انسانی که به
آنها باور دارم را کنار بگذارم؛ الان در تهران در دفتر شیشهای خودم نشسته
بودم و از یک برج به بیرون نگاه میکردم و از ۱۰ – ۱۲ سال فعالیت بیدریغ و
شبانهروزی لذت میبردم به جای اینکه در تبعید باشم و در خارج از کشور.
ارزشهایی که ما انتخاب کردیم بسیار متفاوت است.»
روایت پدرم
رحمانی
در رابطه با نام پدرش در بین اسامی مطرح شده در گزارش صدای آمریکا نیز
توضیح میدهد: «اسم ایشان در صدای آمریکا به عنوان سرهنگ سید محمد رحمانی
خضری آمده، گویا شکی در مورد ایشان وجود دارد. پدرم دو سال پیش در سن ۹۸
سالگی در تهران درگذشت. ایشان سالها به کشورش خدمت کرد و به عنوان یک
سرهنگ ارتش با حقوق بازنشستگی زندگی کرد. پدرم در خفر به دنیا آمده بود.
پدربزرگم و هفت پشت ما از دهی به نام خفر بین ابیانه و نطنز و خانواده
مادرم از شهرکی به نام نطنز هستند. پدرم تا اوایل دوران دبیرستان پیاده از
خفر به نطنز برای تحصیل میرفت و تا آخرین روزهایی که زنده بود، شبها خواب
حمله گرگ و راهزنها را میدید. شخصی بود خودساخته، مهربان و عزیز که ما
او را دو سال پیش از دست دادیم. این همصداییها برای تهمت زدن به شخصیت
چنین افرادی واقعا غمانگیز است.»
او
ادامه میدهد: «چند سال پیش، از نهادهای امنیتی رفته بودند به خفر و به
دنبال مدرک دروغ بودند که من یا خانواده پدرم بهایی هستیم؛ در نتیجه سرآوا
متعلق به بهاییها است و برای همین باید به این «جرم» تعطیل شود. حالا
کانالهایی مثل ایراناینترنشنال و صدای آمریکا برچسبهای خودشان را
میزنند. این اوج دروغگویی و تهمت زدن به انسانهای شریف است.»
رحمانی
در پایان گفت: «امیدوارم با صحبتهایی که کردم، با شکستن سکوتام، تاثیر
کوچکی در روشن شدن واقعیتهایی که در این ۱۰ سال گذشته اتفاق افتاده، داشته
باشم.»